گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان راستان
جلد اول
كارگر و آفتاب

امام صادق ( ع ) جامه زبر كارگری برتن ، و بيل در دست داشت ، و در
بوستان خويش سرگرم بود . چنان فعاليت كرده بود كه سرا پايش را عرق‏
گرفته بود .
در اين حال ، ابوعمر و شيبانی وارد شد ، و امام را در آن تعب و رنج‏
مشاهده كرد . پيش خود گفت ، شايد علت اينكه امام شخصا بيل به دست‏
گرفته و متصدی اين كار شده اين است كه كسی ديگر نبوده ، و از روی ناچاری‏
خودش دست به كار شده ، جلو آمد و عرض كرد : " اين بيل را به من بدهيد
، من انجام می‏دهم " .
امام فرمود : " نه ، من اساسا دوست دارم كه مرد برای تحصيل روزی رنج‏
بكشد و آفتاب
بخورد "